دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۵:۱۳
۰ نفر

نیوزویک: خیلی عجیب است که یک رئیس‌‌جمهوری یا نخست‌وزیر در آخرین روزهای کاری‌اش مجبور باشد برای حفظ یا احیای اعتبار از دست رفته، دست به دامان خاورمیانه و تحولات آن شود.

ریچارد نیکسون اندکی قبل از آنکه به دلیل رسوایی مجبور به استعفا شود، سفری به مصر داشت که بدون نتیجه و بدون دلیل بود. در همان زمان مسئول امور امنیتی نیکسون به پزشک او گفت، نمی‌توان از رئیس‌جمهوری که قصد خودکشی دارد محافظت کرد.

چند سال بعد بیل کلینتون که اعتبارش به شدت به دلیل رسوایی اخلاقی مخدوش شده‌بود مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطینیان را در کمپ دیوید برنامه‌ریزی کرد. این مذاکرات ماجرای مرگ و زندگی و پیروزی و شکست بود که در آخر هم با شکست رو به رو شد.

خشونتی که بعد از شکست این مذاکرات به وجود آمد فجایعی جبران‌ناپذیر را به همراه خود آورد. فجایعی چون بمب‌گذاری انتحاری، جنگ‌های بی‌دلیل، بالارفتن دیوارهای امنیتی و اتفاقاتی از این دست نتیجه این مذاکرات بدون نتیجه بود.

حالا نوبت تونی بلر نخست وزیر انگلیس است که بی‌اعتباری دوران کاریش را با پناه بردن به تحولات خاورمیانه جبران کند. به گفته بسیاری از مقامات اتحادیه اروپا، بلر روزهای پایانی مسئولیت خود را در ساختمان شماره 10خیابان داونینگ به رایزنی درباره نقش آینده خود به عنوان نماینده ویژه در امور خاورمیانه گذرانده است.

او که اکنون دیگر نماینده هیچ دولتی نیست، از ناحیه گروه چهارجانبه مأموریت دارد تا راه‌های حل بحران فلسطین را بررسی نماید. اعضای این گروه چهارجانبه که بعد از حملات 11 سپتامبر و برای حل مناقشه فلسطین تشکیل شده دبیرکل سازمان ملل، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا، وزرای خارجه روسیه و آمریکا هستند.

این افراد هفته گذشته در اجلاسی در لیسبون پرتغال گردهم آمدند تا بلر را به عنوان نماینده ویژه امور خاورمیانه به تخت بنشانند.

حقیقت آن است که شغل  جدید  بلر شغلی بسیار بی‌معنی است. بزرگترین موفقیت گروه 4 در 6  سال گذشته تدوین نقشه راه در سال 2003 بوده‌است که هیچ کس تا کنون از این نقشه پیروی نکرده‌است. بنابراین بلر کاری برای انجام دادن ندارد. او همچنین اقتداری هم ندارد. او یک مذاکره کننده واقعی نیست.

بر اساس شرایط کاری تعیین شده توسط گروه چهار جانبه، کار بلر بیشتر نوعی واسطه میان دولت‌های خارجی و فلسطینیان است. او قرار است مسیر کمک مالی به فلسطین و توصیه دولت‌های خارجی به این دولت را هموار کند به طوری که با همکاری گروه‌های بخش خصوصی، فلسطین برای اینکه به همسایه موفق و آرام اسرائیل تبدیل شود، آماده گردد.

جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا از انتصاب یک دوست و یک شخصیت واقع‌بین و آگاه به این سمت به شدت استقبال کرده‌است. اما سخنان بوش هم چندان درست نیست و باید رد شود.

شاید کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا با گفتن اینکه نقش بلر در  حقیقت نوعی کامل کننده ابتکارات دیگر درباره خاورمیانه است، تلاش کرد تا گفته‌های بوش را تصحیح کند.

البته اگر کسی به سرنوشت منطقه و مردم آن علاقه‌مند باشد باید آرزو کند که بلر در این مأموریت موفق ظاهر شود و معجزه کند. شکی نیست که بلر از نظر مهارت ارتباطی بی‌نظیر است.

او هم به خوبی می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند و هم به خوبی دیگران را قانع کند. دیپلمات‌های ارشد اروپایی در محافل خصوصی خود این موضوع را تایید می‌کنند.

او همچنین یک فرد مذهبی است. اما از نظر معنا‌شناختی گزینه‌ای بدتر از تونی بلر برای این سمت وجود ندارد. حتی اگر تصویری که از بلر به عنوان عروسک دنباله‌روی بوش در اذهان ایجاد شده فراموش کنیم و این حقیقت را پررنگ‌ کنیم که بلر با سیاست‌های مغضوب بوش نوعی اعتبار بین‌المللی می‌داد، باز هم می‌گوییم که بلر بدترین گزینه برای این کار است.

این همان بلر آرام و با قدرت استدلال بالا بود که همواره می‌گفت، بهترین راه برای اجتناب از جنگ با صدام این است که نشان دهیم آمریکا و متحدانش آماده جنگیدن هستند.

این در شرایطی بود که بلر به خوبی از اهداف بوش برای حمله به عراق و اشغال این کشور آگاه بود. بلر امیدوار بود که بتواند بوش را به ایفای نقشی فعال‌تر و متوازن‌تر در روند صلح خاورمیانه متقاعد کند.

این در شرایطی بود که بوش آخرین امیدهای صلح و تعامل با فلسطینی‌ها را با رد کردن حق بازگشت آوارگان و پاک کردن مرزهای سال 1967 به یاس تبدیل می‌کرد.

یک سال پیش بوش در نشست گروه 8، بلر را برای گفتگو درباره لبنان فراخواند. در آن روزها اسرائیل با بمباران خود لبنان را به جرم افزایش محبوبیت حزب‌الله تنبیه می‌کرد. دنیا به واشنگتن چشم دوخته ‌بود تا دستور توقف این حمله را بدهد.

اما بوش با این امید واهی که دولت ناکارآمد اسرائیل برنده خواهد شد، دست روی دست گذاشته بود و کاری نمی‌کرد. بلر داوطلب شد تا به منطقه برود و با طرف‌ها گفت‌وگو کند.

سیاست‌های بلر و از جمله آنها تشویق ملکه به دادن عنوان شوالیه‌ به سلمان رشدی، انگلیس را به هدف شماره یک حملات تروریستی تبدیل کرد.

انگلیس با این کار نه تنها هدف حمله خشمناک شبه نظامیان قرار گرفت بلکه نفرت همه جهان اسلام را به خود جذب کرد.  پس حالا او چگونه فکر می‌کند که می‌تواند کار میانجیگری را در خاورمیانه انجام دهد؟

19 ژوئیه

کد خبر 27279

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز